افسانه روح کش
فصل اول :
توی این دنیا همه به فکر پیشرفت کردن هستن . پیشرفت با انجام ماموریت های از پیش تعیین شده که هر روز روی کتیبه کهن و سنگی وسط شهر کارنا اعلام میشن و تمام این کارها برای بیرون راندن چهار جن خبیث هست که چهار قطب مربع سرزمین وارگن را تصرف کردن و هر کدام به روش خودشون به اون و مردمانش حکومت میکنند .

همه افراد حاظر در این سرزمین باید به محظ ورود به این سرزمین یکی لقب های( جادوگر – مبارز– سایه ) را انتخاب کنند و عموما در غالب گروه های چهار نفره به سمت محل سکونت چ – ج – خ (چهار جن خبیث ) بروند تا به آن ها رسیده و وارگن را از شر آن ها خلاص کنند و آرامش را به آن و مردمانش بازگردانند .
اما من مثل اونا نیستم . من به تنهایی سفر میکنم و به تنهایی از پس تمام دشمنانم بر میام . چون من هنر هایی را فرا گرفته ام که فراتر از جسم فانی است . من به ارواح درون دشمنانم حمله میبرم و آن ها را از درون و از ریشه نابود میکنم طوری که کوچک ترین نشانه ایی از آنان باقی نماند . چون من از سرزمین الف های درختی با گوش های نوک تیز مو هایی تا شانه بینی عقابی چشمانی زرد با شنلی بر پشت و باشلقی بر سر با تمامی آن ها فرق دارم چون من چیزی دارم که انان از وجودش بی خبرند چون منن ها باقققببی
قاتل روحم
فصل دوم :
- آقای … غول کش لطفا بیدار شین اقای غول کش
من روح کشم بچه منو با اون موجودات … ام … خب … معمولی مقایسه نکن حالا بگو چی میخوایی که مزاحمم شدی کل این سرزمین رو من حساب میکنه و هر موقع لازمه که به یک سفر برم پس زود باش حرفتو بزن د یالا دیگه بچه جون با تو ام
- ولی شما که اجازه ندادین من صحبت کنم
- رو حرف من حرف نزن بچه خیلی میگذره تا بفهمی
- خب باشه ولی اگه میخوایی بدونی چی شده ممکنه واست خرج برداره غول کش
- روح کش … بگیر این سکه رو ولی بدون که این چرک کف دسته مال دنیاست و مال دنیا هم بی ارزشه

پس چرا شما نگهش میدارین ؟
- تا هر وقت لازم شد بدمش به بچه های سرتقی مثل تو حلا زود باش بگو چی میخوایی که خیلی کار دارم
- یادتونه اگه دیدیم یک پرنده سیاه با سر انسان در حال پرواز بالای دهکدست به شما خبر بدیم ؟
- خب
- نیم ساعت پیش بالای دهکده ما بود .
- چییییی ؟ اون از طرف جن شمال غربیه بچه بزر بدبختی و درد و رنج رو میپاشه روی هر شهری که بالاش پرواز میکنه کل دهکده رو نابود میکنه .
- حالا چی کار کنیم ؟
- اونا انقدر احمق بودن که یه بچه سرتقو واسه همچین مسئله مهمی بفرستن سراغ من . چه بهتر که کشته شن .
- چی ؟ اما …
- اما نداره بچه میگذره بفهمی .

اون یک همچین آدمی بود . اجازه داد دهکده من و هزاران دهکده دیگر به همراه مردمانش از بین بروند و نابود شوند تا اون به هدفش یعنی تصرف تمام این سرزمین برسه و حکومت مرگ بار خودش را بر مردم شروع کنه و حالا من همنارن کسی که از پسربچه ایی سرتق به یک مرد سرتق و سرسخت تبدیل شده میخوام انتقام خودم دهکدم عمو باگره و کل مردم وارگن را از او بگیرم و به افسانه روح کش پایان بدم .
این متن در غالب کاتسین بازی به نمایش میاید .